با هوش هیجانی آشنا شویم مقدمه همه جانوران اندامی به نام مغز دارند اما مغز آدمی با همه مغزها فرق دارد و تنها عامل تفاوت و برتری انسان نسبت به سایر جانوران همین اندام است. تا همین 25 سال پیش تصور بر این بود که مغز آدمی با عاملی به نام هوش یا IQ که آن را هوش عقلی یا هوش منطقی هم مینامند بر همه رفتارهای ما فرمانروایی میکند. به همین دلیل هر کس هوش بالاتری داشت به این معنی بود که فرمانروای مقتدرتری دارد و از بقیه که هوش کمتری نسبت به او دارند موفقیتها و پیشرفتهای بیشتری خواهد داشت. مردم برای پیش بینی موفقیتهای مختلف در زندگی به ویژه در زمینه تحصیلی تمام امیدشان به هوش یا IQ بود.بعضی والدین به هوش فرزند خودشان میبالیدند و بعضی دیگه به خاطر کم بودن هوش فرزندشان احساس سرشکستگی و ناامیدی میکردند. تا اینکه تحقیقات روانشناسان یافتههای تازه ای را نشان داد. پژوهشها نشان دادند اگرچه برای پیشرفت و کسب موفقیت داشتن حد معقولی از بهره هوشی لازمه، اما بالا بودن آن تضمین کننده موفقیت و پیشرفت نیست. این یافتهها نشان داد که گاهی اشخاصی با بهره هوشی خیلی بالا رفتارهایی غیر منطقی یا حتی احمقانه دارند و بعضی با بهره هوشی پایین رفتارهایی فوقالعاده دارند و به موفقیتهای چشمگیری دست پیدا میکنند. بله، پای چیزی غیر از IQ در کار بود و آن مجموعه ای از تواناییها بود که هوش هیجانی نامگذاری شد. یک بار دیگر مغز انسان قدرت بینظیر خود را نمایان ساخت و نشان داد که پیشرفتهتر از آن است که تمام توان خود را در عاملی به نام هوش یا IQ خلاصه کند. پیش از این که دنیل گلمن در سال 1995 هوش هیجانی را مطرح کند، پژوهشهای متعدد نشان دادهبودند که عوامل غیر شناختی نیز در تعیین موفقیت و پیشرفت افراد اهمیت دارند و نمیتوان در این مورد تنها به هوش تکیه کرد. مایر و سالووی نیز هوش هیجانی را مطرح کرده بودند اما کاری که گلمن کرد این بود که هوش هیجانی را بر سر زبانها انداخت. واقعیت این است که اشتیاق، آرزو، اراده، خود آگاهی و سایر ویژگیهای عاطفی و هیجانی نیروهای شگفتانگیزی هستند که میتوانند موفقیتها و پیشرفتهای عظیمی را برای ما رقم بزنند. دیگر نیروهایی از قبیل خواستن، دوست داشتن، آرزو داشتن، اراده کردن ومصمم بودن را نباید دست کم گرفت؛ زیرا در بسیاری از موارد میتوانند وسیلهی کسب موفقیتهایی شوند که از عهده هوش عقلی بر نمیآیند. علاوه بر این، شناخت موقعیتها، احساسات و خواستههای دیگران از دیگر رموز موفقیت و پیشرفت به حساب میآیند. اینها مواردی هستند که انسان بدون محاسبات هوش عقلی یا روابط منطقی آنها را به کار میگیرد تا به آنچه میخواهد دست یابد. در واقع گاهی بدون داشتن هوش سرشار میتوان پشت صحنه اظهارات منطقی دیگران را دانست. نمونههایی از این توانایی زمانی است که شما جملاتی نظیر جملات زیر را به کار میبرید: اینطور که میگه نیست. می دونم دوستم داره اما به روش نمیاره خجالت نکش. خوب حرف دلتو بزن. منظورش این نبود چشماش با آدم حرف میزنه از قیافهات معلومه تو ناراحتی و ... در تمام این قبیل موارد شخص به کمک هوش هیجانی چیزی را کشف میکنه که ربطی به میزان هوش عقلی یا IQ نداره همه مااز هوش هیجانی استفاده میکنیم و دانسته یا ندانسته عواطف و احساسات کار خودشان را میکنند. حتی گاهی هوش هیجانی منطق و استدلال را زیر پا میگذارد و راه خودش را میرود. از شما انتظار میرود در پایان این فصل بتوانید: 1- هوش را تعریف کنید 2- هوش هیجانی را تعریف کنید 3- جایگاه هوش منطقی و هیجانی در مغز را بیان کنید 4- تفاوت هوش هیجانی و هوش منطقی را بیان کنید 5- اهمیت هوش هیجانی را توضیح دهید 6- کاربرد هوش هیجانی را توضیح دهید.
تفاوت هوش منطقی و هوش هیجانی...برچسب : نویسنده : tadbirr بازدید : 163