کارهایی که انجام دادن آنها مهم است

ساخت وبلاگ
کارهایی, که انجام, دادن آن‌ها مهم است الف - خود شناسی ما باید به خودمان کمک کنیم تا خود را بهتر بشناسیم. در مورد دیگران نیز موضوع همین است. یعنی باید به آن‌ها کمک کنیم تا خودشان را بهتر بشناسند. پس برای شناخت دیگران وقت خود را تلف نکیند. زیرا هنوز معمای خود را حل نکرده‌اید. شاید یکی از روش‌هایی که همیشه می‌تواند این احساس کنجکاوی نسبت به شناخت خود را در شما زنده نگه دارد این باشد که همواره این قبیل سؤال‌ها را از خود بپرسید: من کیستم؟ واقعاً این نیازها نیاز من است؟این تمایلات و گرایش‌ها مال خودم هستند یا به من تحمیل شده‌اند؟ در این مورد احساس واقعی من چیست؟ این هدف را خودم انتخاب کرده‌ام یا شرایط آن را به من تحمیل کرده؟ و... پسر درباره خودش می‌گوید: من هرگز دروغ نمی‌گویم...بد قولی نمی‌کنم...آدم صبوری هستم و... دختر در دل می‌گوید: فکر کنم مرد رویاهام رو پیدا کردم.... هر چه بیش‌تر خود را بشناسید بهتر زندگی خواهید کرد. به جای تمرکز بر شناخت دیگران بر شناخت خود تمرکز کنید. فرض کنید برای شناخت شخصی از او سؤال‌هایی می‌پرسید و او جواب‌های زیر را صادقانه به شما می‌دهد: گاهی اوقات دروغ می‌گویم گاهی دلسرد و افسرده می‌شوم عادات بدی هم دارم نیاز شدیدی به آرامش دارم و هر چه تلاش می‌کنم به آن نمی‌‌رسم گاهی عصبانی می‌شوم و کنترل خود را از دست می‌دهم اگر از حرف مردم نمی‌ترسیدم یک جور دیگری زندگی می‌کردم همیشه ظاهرم را حفظ می‌کنم ولی خودم می‌دانم که باطنم غیر از این است گاهی برای حفظ ظاهر ابراز علاقه می‌کنم و گاهی علاقه خود را پنهان می‌کنم پول برایم چیز مهمی است و می‌تواند زندگیم را عوض کند خاطرات تلخی از گذشته دارم که نمی‌خواهم کسی بداند به بعضی‌ها حسادت می‌کنم اما به رویم نمی‌آورم گاهی رویاهای خطرناکی دارم.... احتمالاً با این اطلاعات او را شخص خیلی پسندیده‌ای نخواهید دانست. حالا خود را بررسی کنید و ببینید چند تا از ویژگی‌های بالا را خودتان دارید؟ بیش‌تر آن‌ها را دارید!!! نه؟؟؟ اما خود را انسان ناپسندی ارزیابی نمی‌کنید. شاید همیشه به این نتیجه می‌رسید که : من فرق دارم. اگر هم صفت بدی دارم تقصیر خودم نیست و .... ( توجیه ) این‌گونه است که نمی‌توانید دیگران را بشناسید. شما نمی‌خواهید واقعیت دیگران که تا حدودی شبیه به خودتان هستند را بپذیرید. پس بیایید از آن صرف نظر کنید و ابزار هوش هیجانی را برای شناخت خود به کار گیرید. هوش هیجانی ابزار بسیار خوبی برای شناخت خوتان است. اگر می‌خواهید دیگران را در زمینه شناخت خودشان کمک کنید زمینه پرورش هوش هیجانی آن‌ها را فراهم کنید. نیازها، احساسات و اهداف امروز شما همان‌هایی است که سال‌های گذشته داشتید؟ یا شرایط به شما تحمیل کرده.... ب - کمک به خود شناسی فرزندان چگونه می‌توانید به فرزندان خود کمک کنید تا هوش هیجانی آن‌ها رشد کند؟ پرورش هوش هیجانی است. شما به عنوان پدر و مادر با تعامل مناسب می‌توانید مهارت‌های هوش هیجانی فرزندان را پرورش دهید. به فرزندان خود کمک کنید تا احساسات و حالات درونی خود را بشناسد. کودکان وقتی برای اولین بار هیجان‌ها و احساسات خود را تجربه می‌کنند نامی برای آن نمی‌دانند. آن‌ها از اطرافیان و به خصوص پدر و مادر می‌آموزند که نام آن حالت درونی را چه بگذارند. اگر در همان اوایل کودکی نام درست احساسات خود را نشناسند شاید برای همیشه احساسات و هیجان‌هایشان ناشناخته بمانند یا برچسب‌هایی نادرست بر آن‌ها بزنند. برای کمک به آن‌ها: 1 - وقتی کودک از حالت درونی خود می‌گوید، سعی کنید با گفت و گو به حالت واقعی او پی ببرید و آن را برایش توضیح دهید. 2 - وقتی از احساسات خود حرف می‌زنید سعی کنید آن‌ها را درست بیان کنید. از افراط و تفریط درباره احساسات پرهیز کنید. گاهی والدین برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران در بیان احساسات خود غلو می‌کنند یا برای کاهش نگرانی و ترس دیگران احساسی را وارونه جلوه می‌دهند یا ناچیز می‌شمارند. 3 - به خاطر داشته باشید کودکان آن‌چه را مشاهده می‌کنند بهتر یاد می‌گیرند. 4 - چون کودکان برای یادگیری مشاهدات خود را با شنیده‌های خود پیوند می‌زنند. شما باید مراقب باشید که این پیوند به طور صحیح شکل بگیرد. سامان از مدرسه می‌آید. دوان دوان وارد خانه می‌شود و به پدرش ایستا می‌گوید: امروز از پنج تا پله پریدم. هیچ‌کس نتونست مثل من بپره. اولین باری بود که از پنج پله پریدم. دارم پیشرفت می‌کنم. ایستا: این کارها چیه؟ فردا میام مدرسه به ناظم میگم نذاره این کارهای خطرناک رو بکنی ... تو آخر یا دست و پات می‌شکنه یا خودتو به کشتن می‌دی... صد بار گفتم این کارها خطرناکه. دیگه تکرار نشه‌ها.... سامان در ذهن خود می‌گوید: خوب شد پریدن از نرده‌ها رو تعریف نکردم نتیجه: سامان یاد می‌گیرد که دیگر از این احساس خوشایند پریدن به پدر چیزی نگوید ساسان از مدرسه می‌آید و دوان دوان خود را در آغوش پدرش پویا می‌اندازد و می‌گوید: امروز از پنج تا پله پریدم. تا حالا این‌قدر نپریده بودم. خیلی کیف داد. پویا: آفرین پسرم فقط مواظب باش به خودت آسیب نزنی. ساسان: حواسم هست. کیفم رو می‌دم به بچه‌ها که راحت‌تر بتونم بپرم. تازه از نرده‌ها هم پریدم. پویا: نرده که خیلی خطرناکه حواست خیلی باید جمع باشه. این کارهات نشون میده که از ورزش هایی که پرش داره خوشت می‌آد. توجه داشته باشید که تمام احساسات مختلف خود را به درستی برای کودک بیان کنید تا او طرز بیان آن‌ها را یاد بگیرد. خشم، عصبانیت، ناراحتی، خوشحالی، نگرانی، پشیمانی، دلتنگی و سایر حالات درونی خود را به طور صحیح بیان کنید. عدم رعایت این موارد و عدم ابراز ناراحتی و حتی خشم توسط والدین ممكن است باعث شود بعضی اوقات كودكان دچار اختلالاتی شوند كه در آن از احساسات خود دور شوند یا در درك احساسات با سوءِ تفاهم روبه رو شوند.

تفاوت هوش منطقی و هوش هیجانی...
ما را در سایت تفاوت هوش منطقی و هوش هیجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tadbirr بازدید : 105 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:22